❁❁❁18 ماهگی عسلم❁❁❁
سلام عزیز دلم.با چند روز تاخیرماهگیت رو تبریک میگم.ببخشید مامانی به خدا اصلا وقت نمیکنم وبلاگتو آپ کنم.نوزدهم مرداد ماهگردت بود و وقت واکسن داشتی.با مامان جون/مامان مامانی/بردیمت بهداشت و واکسن زدی و خیلی هم گریه کردی.الهی مامان بمیره و اشکاتو نبینه.وقتی برگشتیم خونه با مامان جون تصمیم گرفتیم بریم سنندج و به بابابزرگم که حالش بده سر بزنیم.اما بابایی نتونست با ما بیاد.همش نگران بودم به خاطر واکسنی که زده بودی اذیت کنی،اما خدا رو شکر اصلا تو مسافرت اذیتم نکردی و اتفاقا خیلی هم دختر خوبی بودی.اونجا هم با عموهای من خیلی جور شده بودی و با عموهام و دایی رضا میرفتی پارک و دَدَ....فقط متاسفانه دوربینو یادم رفته بود ببرم و از سنندج عکسی ازت ندارم.
اینم عکسای این چند وقت: