❁ ❁ ❁مسافرت یسنا کوچولو و مامانش❁ ❁ ❁
هفته گذشته خیلی هفته خوبی بود.من و شما به همراه دایی جون اینا و مامان جون رفتیم کرج و اصفهان خونه خاله مهناز و خاله هدیه اینا.اما بابایی به دلیل مشغله کاری که داشت نتونست با ما بیاد.
عزیزم موقع رفتن همش فکر میکردم توی ماشین اذیتم کنی و گریه کنی اما خوشبختانه خیلی دختر خوبی بودی و اصلا مارو اذیت نکردی همسفر کوچولوی من. روز جمعه از همدان به سمت کرج حرکت کردیم و تا دوشنبه اونجا بودیم و بعدش هم رفتیم اصفهان.اونجا خیلی هوا گرم و خوب بود و روز پنج شنبه ناهار همگی رفتیم پارک و اونجا یه عالمه تاب و سرسره بازی کردی.و چون هوا خیلی عالی بود منم برات لباس راحتی پوشیدم و تو هم لذت میبردیچون از لباس گرم بیزاری.
تازه توی این مسافرت حرکتهای جدید هم یاد گرفتی.وقتی بهت میگم یسنا خرابکاری کردی دستتو میزاری روی دماغتو میگی پیـــــــــــف. ووقتی هم میگم مهدی(پسر خاله)رو چیکار کنم دستت رو تکون میدی و میگی اَت.و موقعی که میگم چشمک بزن دو تا چشماتو میبندی.الهی مامان قربون کارات بره.
نازنینم فقط خیلی بی صبرانه منتظرم که تاتی کنی و راه بری.
اینم عکسای مسافرت من و همسفر کوچولو