❁ ❁ ❁ اندر احوالات یاسی گلی❁ ❁ ❁
یسنا جونم اول از همه عید غدیر رو با تاخیر بهت تبریک میگم. روز پنجشنبه به همرا بابایی و عزیز جون و دایی رضاجون اینا رفتیم روستا عروسی.اولین بارت بود که روستا میرفتی و انگار خیلی خوشت اومده بود چون ماشالله اونجا خواب و اشتهات خیلی خوب شده بود . عروسی هم خیلی خوش گذشت و حسابی رقصیدیم. .ولی وقتی برگشتیم همش از دماغمون در اومد .حالا بماند که چرا.... عزیزم تازگیا ماشالله خیلی شیطون شدی و سرعت سینه خیز رفتنت خیلی بالا رفته و در عرض چند دقیقه تمام خونه رو تنتد تند میری و هرچی هم که ببینی سریع میزاری توی دهنت. خیلی هم دوست داری خودتو یه جایی قایم کنی که من دنبالت بگردم و باهات تای تای کنم. دختر گلم دیگه خودت میتونی غذ...
نویسنده :
سارا(مامان یسنا کوچولو)
8:37