یسناکوچولویسناکوچولو، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

(◕‿◕)❤یسنا تنها دلخوشی مامانش❤(◕‿◕)

❁ ❁ ❁ اندر احوالات یاسی گلی❁ ❁ ❁

یسنا جونم اول از همه عید غدیر رو با تاخیر بهت تبریک میگم. روز پنجشنبه به همرا بابایی و عزیز جون و دایی رضاجون اینا رفتیم روستا عروسی.اولین بارت بود که روستا میرفتی و انگار خیلی خوشت اومده بود چون ماشالله اونجا خواب و اشتهات خیلی خوب شده بود   . عروسی هم خیلی خوش گذشت و حسابی رقصیدیم. .ولی وقتی برگشتیم همش از دماغمون در اومد .حالا بماند که چرا.... عزیزم تازگیا ماشالله خیلی شیطون شدی و سرعت سینه خیز رفتنت خیلی بالا رفته و در عرض چند دقیقه تمام خونه رو تنتد تند میری و هرچی هم که ببینی سریع میزاری توی دهنت.    خیلی هم دوست داری خودتو یه جایی قایم کنی که من دنبالت بگردم و باهات تای تای کنم. دختر گلم دیگه خودت میتونی غذ...
25 آذر 1392

❁ ❁ ❁ نه ماهگی یسنا جون❁ ❁ ❁

ماهگیت مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــ عسلم                                                                          دخترم گلم، نفسم 9 ماه دیگه  از بودنت با من گذشت 9ماه تو وجودم بودی و هر روز و شبم با تو گذشت حالا 9 ماه هم هست که فرشتم تو بغلمی و با نفسهات زندم یسنا جونم امسال محرم یه حال و هوای دیگه داره برامون  .......چون اولین محرمی هست که تو رو دارم .......از کودکی عاشق این ماه عزیز بودم.......این ماه از پارسال عزیزتر ومهم تر شده واسم......چون پارسال تو همین...
25 آذر 1392

❁ ❁ ❁ رویش اولین مروارید یسنا جون❁ ❁ ❁

سلام دختر نازم. عزیزم این چند روز اصلا حالت خوب نبود.تا الان چهارتا آمپول زدی و بازم خوب نشدی.الهی مامان فدات بشه که حالت انقدر بده و گریه میکنی .ولی بالاخره اولین دندونت تو سن 9 ماه و شش روزگی نمایان شد و وقتی که دندونت رو دیدم خیلی خوشحال شدم عسلم. رویش اولین مرواریدت مبارک باشه نفسم.   انار دونه دونه دختری دارم دردونه قشنگ و مهربونه انار دونه دونه سه چهار روزه که یسنا گرفتار دندونه  انار دونه دونه توی دهان یسنایه گل زده جوونه گل نگو مرواریده مثل صدف سفیده     عزیزم تو تنها دلیل زنده بودن منی.    ...
25 آذر 1392

❁ ❁ ❁ جشن دوندونی یسنا کوچولو ❁ ❁ ❁

سلام نازگلم. ببخشید که انقدر دیر وبلاگتو اپ کردم.خیلی دلم میخواد هر روز بیام و تمام شیطنتای کودکانه ات رو برات ثبت کنم اما ماشالله از بس شیطون شدی اصلا وقت نمیکنم. . خب از روز چهارشنبه واست بنویسم که برات اش دندونی پختیم و یه جشن کوچولوی خودمونی واست گرفتیم...اما شما اونروز همکاری نکردی و همش گریه کردی. .به خاطر همین عکسات زیاد خوب در نیومد فدات بشم. متاسفانه دو روزی هم هست که دندون دومت هم در آوردی و دوباره سرما خوردی و بی حالی. نمیدونم چرا با اینکه این همه بهت میرسم و روت حساسم بازم مریض میشی. راستی عزیزم یاد گرفتی نانای میکنی و از من یادگرفتی که با انگشت اشاره ات دعوا کنی.خودت سرپا می ایستی و دستت رو به دیوار و میز تلویزیون و.. میگیر...
25 آذر 1392

❁ ❁ ❁ ده ماهگی نفسم ❁ ❁ ❁

دختر نازم ماهگیت مبارک. نازنینم برايت دعا مي کنم ...    دعا مي کنم که هيچگاه چشمهاي زيباي تو را در انحصار قطره هاي اشک نبينم دعا مي کنم که لبانت را فقط در غنچه هاي لبخند ببينم  دعا مي کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکي دريا و بوي بهار را دارد هميشه از حرارت  عشق گرم باشد  من برايت دعا مي کنم که گل هاي وجود نازنينت هيچگاه پژمرده نشوند  براي خورشيد آسمان زندگيت دعا مي کنم که هيچگاه غروب نکند ... ...
25 آذر 1392

❁ ❁ ❁ برای میثم عزیزم ❁ ❁ ❁

                            نمیدانی چقدر دلم میخواهد چشمانم را به هر چه که گذشته است ببندم و به روبرو نگاه کنم به فردایی که دوست دارم تو هم در آن باشی به روزهایی که از حس خواستنت سرشار است از لحظه هایی که عقربک هایش را به آستان با تو بودنم پیوند میزنم و شبهایی که سیاهی اش را با حسی ناشناخته به روشنی نگاه تو میدوزم دوست دارم با خودم تمام واژه های سپیدی که تو را برایم معنا میکند تکرار کنم و از تمام شاخه های آویخته درخت یاس به یاد عطر نفسهایت ...
25 آذر 1392

❁ ❁ ❁چهار ماهگی یسناجون❁ ❁ ❁

دختر نازم ماهگیت مبارک دیروز بعد از ظهر که باباجون اومد خونه یه کیک به مناسبت ماهگردت خریده بود و حسابی غافلگیرمون کرد و بعد از شام به همراه باباهادی و مامان پری(پدر و مادر بابایی)و عمه ها رفتیم پارک و یه جشن کوچیک و مختصر برات گرفتیم.اما شما همش گریه میکردی و به خاطر همین عکسات زیاد خوب نشد.                                               بابا میثم خیلی دوستت داریم فردا هم باید بریم واکسن بزنی. وای از همین الان نگرانتم عزیزم. میترسم خدایی نکرده تب کنی. من که اصلا تحمل گریه و ناراحتی تورو ندارم عزیزم. یسنا جونم خیلی دوستت دارم و هرروز خدا رو به خاطر داشتن وجود نازنینت شکر میکنم. اینم چند تا از عکسای ماهگرد...
13 مهر 1392

❁ ❁ ❁ عکسهای اواخر چهار ماهگی فندقی ❁ ❁ ❁

سلام ناناز مامان . شرمنده که انقدر وبلاگتو دیر آپ کردم. این چند وقته حسابی درگیر بودیم.از شیرین کاریهات بگم که همش سعی میکنی برگردی ولی متاسفانه هنوز نمیتونی کامل برگردی. همش دستت توی دهنته و ملچ وملوچ میکنی. وقتی هم که میخوای بخوابی دو تا دستتو به هم گره میزنی و میزاری روی چشمت و میخوابی. عزیزم با عکسات بیشتر میشه کارهاتو توضیح داد: ...
13 مهر 1392